آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

اولین راه رفتنت

.. درست در ۲۴دی ماه ۹۱ برای اولین بار خودت تنهایی شروع به راه رفتن کردی و من و بابایی رو به وجد اوردی طوری که بی اختیار اشک توی چشمام جمع شد عزیز دلم خیلی لذت بخشه دیدن اینکه نی نی کوشولوت داره با پاهای کوچیک و نازش به تنهایی و بدون کمک کسی راه میره الهی من دور اون چشمای نازت بگردم الهی... راستی به رنگ زردم خیلی علاقه نشون میدی اخه از بین مهره های هوش که داری همیشه رنگهای زردشونو جدا میکنی و توی دستای کوچیکت میگیری و توی خونه راه میری الهیییی فدات بشم من.....
30 بهمن 1391

۱۳همین ماهگرد تو نازنینم..

.. دیروز ۱۳همین ماهگردت بود و تو بازم مثل پریشب خودت اروم اروم راه میرفتی و وقتی خسته میشدی میشستی.. منم ازت فیلم گرفتم.. من و بابا سراسر شوق بودیم گلم.. الهی فدای اون پاهای کوشولوت امی قشنگم..........
6 بهمن 1391

اولین باری که خودت تونستی بدون کمک ما راه بری..چه شب قشنگی گل من...

.. اولین باری که خودت را رفتی امشب حدود۹شب بود دو بار پشت سر هم الهی مامان فدات بشه اشک توی چشم من وباباییت جمع شد. خیلی حس قشنگیه عزیز دلم.. جالبیش اینه که الان یه هفتس که خودت ازمون میخوای که راه ببریمت و توی خونه دستمونو بگیری و راه بری.. با اون پاهای کوچولوی خوشمزت..... الهی من فدات بشم......
4 بهمن 1391
1